بر ارتباطات بین فرهنگی در دنیای جهانی شده ما مسلط شوید. این راهنما چارچوبهای فرهنگی، نشانههای غیرکلامی و استراتژیهای عملی برای موفقیت بینالمللی را پوشش میدهد.
پل زدن بر شکاف جهانی: راهنمای جامع ارتباطات مؤثر بین فرهنگی
در دنیای فوق متصل امروز، توانایی برقراری ارتباط مؤثر در مرزهای فرهنگی دیگر یک مهارت نرم مختص دیپلماتها و مدیران بینالمللی نیست؛ بلکه یک ضرورت اساسی برای متخصصان در هر زمینهای است. چه در حال مدیریت یک تیم از راه دور با اعضایی از پنج قاره مختلف باشید، چه در حال مذاکره بر سر یک قرارداد با شریکی خارجی، یا صرفاً در حال همکاری در پروژهای با همکارانی از پیشینههای متنوع، موفقیت شما به تواناییتان در پیمایش تابلوی پیچیده سبکهای ارتباطی جهانی بستگی دارد. سوءتفاهمهای ریشهدار در تفاوتهای فرهنگی میتواند منجر به شکست معاملات، ناکارآمدی تیمها و آسیب دیدن روابط شود. در مقابل، تسلط بر ارتباطات بین فرهنگی میتواند فرصتهای بیسابقهای برای نوآوری، همکاری و رشد را به ارمغان آورد.
این راهنما برای متخصصان جهانی طراحی شده است. این راهنما فراتر از نکات ساده آداب و معاشرت رفته و یک چارچوب عمیق و کاربردی برای درک، انطباق و پل زدن بر شکافهای فرهنگی ارائه میدهد. ما اصول اصلی شکلدهنده ارتباطات را بررسی خواهیم کرد، نشانههای غیرکلامی را رمزگشایی میکنیم و استراتژیهای عملی را ارائه میدهیم که میتوانید بلافاصله برای تبدیل شدن به یک ارتباطگر جهانی با اعتماد به نفس و مؤثرتر به کار بگیرید.
نیروی نامرئی: فرهنگ چیست و چرا در ارتباطات اهمیت دارد؟
در هسته خود، فرهنگ سیستم پیچیدهای از ارزشها، باورها، آداب و رسوم، رفتارها و مصنوعات مشترکی است که اعضای یک جامعه برای کنار آمدن با دنیای خود و با یکدیگر از آن استفاده میکنند. به آن به عنوان «نرمافزار ذهن» فکر کنید - یک برنامهریزی جمعی که یک گروه از مردم را از گروه دیگر متمایز میکند. این برنامهریزی در پسزمینه اجرا میشود، بر ادراکات ما تأثیر میگذارد، منطق ما را شکل میدهد و رفتار ما را به روشهایی هدایت میکند که اغلب حتی متوجه آن هم نمیشویم.
ارتباط هرگز فقط تبادل کلمات نیست؛ بلکه تبادل معناست و معنا به صورت فرهنگی ساخته میشود. یک جمله یکسان ممکن است در یک فرهنگ مؤدبانه، در فرهنگ دیگر بیادبانه و در فرهنگ سوم گیجکننده تفسیر شود. اهمیت وقتشناسی، مناسب بودن یک سؤال مستقیم، معنای یک لبخند - همه از طریق لنزهای فرهنگی منحصر به فرد ما فیلتر میشوند. نادیده گرفتن این تفاوتها مانند تلاش برای اجرای نرمافزاری است که برای یک سیستم عامل طراحی شده بر روی سیستم عامل دیگر؛ در بهترین حالت با خطا مواجه میشوید و در بدترین حالت، کل سیستم از کار میافتد.
قطبنمای فرهنگی: چارچوبهای کلیدی برای درک تفاوتها
برای پیمایش در چشمانداز وسیع تنوع فرهنگی، انسانشناسان و دانشمندان علوم اجتماعی چندین چارچوب مفید را توسعه دادهاند. اینها جعبههای سفت و سختی برای قرار دادن افراد نیستند، بلکه قطبنماهایی هستند که به ما کمک میکنند تا گرایشهای کلی و حوزههای بالقوه سوءتفاهم را درک کنیم. بیایید برخی از تأثیرگذارترین مدلها را بررسی کنیم.
فرهنگهای بافت بالا در مقابل بافت پایین (ادوارد تی. هال)
این شاید مهمترین مفهوم در ارتباطات بین فرهنگی باشد. این به میزانی اشاره دارد که گویندگان برای انتقال معنا به عواملی غیر از کلمات صریح تکیه میکنند.
- فرهنگهای بافت بالا: در این فرهنگها (مانند ژاپن، چین، کشورهای عربی، یونان، اسپانیا)، ارتباطات اغلب غیرمستقیم، ضمنی و مبتنی بر روابط است. بخش بزرگی از معنا در بافت، شامل نشانههای غیرکلامی، تاریخ مشترک و رابطه بین گویندگان یافت میشود. آنچه گفته نمیشود میتواند مهمتر از آنچه گفته میشود باشد. یک «بله» ممکن است به معنای «میشنوم» باشد تا «موافقم». ایجاد روابط و اعتماد قبل از بحث در مورد کسب و کار بسیار مهم است.
- فرهنگهای بافت پایین: در این فرهنگها (مانند آلمان، سوئیس، ایالات متحده، کانادا، اسکاندیناوی)، انتظار میرود که ارتباطات صریح، مستقیم و دقیق باشد. معنا عمدتاً از طریق کلمات گفتاری یا نوشتاری منتقل میشود. هدف، وضوح و کارایی است. افراد برای رکگویی ارزش قائل هستند و کسب و کار اغلب قبل از ایجاد روابط شخصی انجام میشود. یک قرارداد به عنوان حرف آخر تلقی میشود که تمام جزئیات لازم را در بر میگیرد.
مثال در عمل: یک مدیر آمریکایی (بافت پایین) از یک عضو تیم ژاپنی (بافت بالا) میپرسد: «آیا میتوانید این گزارش را تا روز جمعه تمام کنید؟» کارمند ژاپنی که نمیخواهد مقابلهجویانه باشد یا با گفتن «نه» مستقیم باعث از دست رفتن آبروی مدیر شود، ممکن است بگوید: «این کار بسیار دشوار خواهد بود.» مدیر آمریکایی ممکن است این را به عنوان چالشی که بر آن غلبه خواهند کرد بشنود، در حالی که کارمند ژاپنی به وضوح اعلام میکند که مهلت تعیین شده غیرممکن است.
ارتباط مستقیم در مقابل غیر مستقیم
نزدیک به مفهوم بافت، صراحت در ارتباط است. فرهنگهای مستقیم برای صداقت و رفتن سر اصل مطلب، حتی با بازخورد منفی، ارزش قائل هستند. فرهنگهای غیرمستقیم هماهنگی و حفظ آبرو را در اولویت قرار میدهند و اغلب از استعارهها، داستانها یا واسطههای شخص ثالث برای انتقال پیامهای دشوار استفاده میکنند.
- مستقیم: «پیشنهاد شما چندین نقص عمده دارد که باید اصلاح شوند.» (مثلاً هلند، آلمان)
- غیرمستقیم: «این یک پیشنویس اولیه بسیار جالب است. شاید بتوانیم برای تقویت استدلال کلی، برخی دیدگاههای جایگزین را برای بخشهای دوم و سوم بررسی کنیم.» (مثلاً تایلند، کره جنوبی)
زمان تکزمانی در مقابل چندزمانی (ادوارد تی. هال)
نحوه درک و مدیریت زمان توسط یک فرهنگ، تأثیر عمیقی بر تعاملات تجاری و اجتماعی دارد.
- فرهنگهای تکزمانی: زمان به عنوان یک منبع محدود و خطی دیده میشود که مدیریت، ذخیره یا تلف میشود. افراد در این فرهنگها (مانند آلمان، سوئیس، آمریکا، ژاپن) تمایل دارند در هر زمان روی یک چیز تمرکز کنند، برای وقتشناسی ارزش قائلند، به شدت به برنامهها پایبند هستند و وقفهها را یک مزاحمت میدانند. دستور جلسه یک سند مقدس است.
- فرهنگهای چندزمانی: زمان به عنوان چیزی سیال و انعطافپذیر دیده میشود. افراد در این فرهنگها (مانند آمریکای لاتین، خاورمیانه، ایتالیا، بخش بزرگی از آفریقا) با انجام همزمان چندین کار راحت هستند. برنامهها و قرارها راهنما هستند، نه قوانینی غیرقابل شکست. روابط و جریان گفتگو اغلب بر پایبندی به یک جدول زمانی سفت و سخت اولویت دارند.
مثال در عمل: یک مدیر پروژه سوئیسی (تکزمانی) یک تماس ۳۰ دقیقهای با همکار خود در برزیل (چندزمانی) برنامهریزی میکند. مدیر سوئیسی زمانی که همکار برزیلی ۱۰ دقیقه دیر میکند و سپس در اواسط جلسه به تماس خانوادهاش پاسخ میدهد، آشفته میشود. برای مدیر سوئیسی، این غیرحرفهای و بیاحترامی است. برای همکار برزیلی، رسیدگی به یک رابطه (خانواده) بخشی طبیعی و قابل قبول از روز است و تأخیر ۱۰ دقیقهای ناچیز است.
فاصله قدرت (گیرت هافستد)
این بعد، میزانی را اندازهگیری میکند که اعضای کمقدرتتر یک جامعه میپذیرند و انتظار دارند که قدرت به طور نابرابر توزیع شود.
- فرهنگهای با فاصله قدرت بالا: در این جوامع (مانند مالزی، مکزیک، هند، فیلیپین)، یک سلسله مراتب روشن وجود دارد که مورد احترام است و به ندرت به چالش کشیده میشود. زیردستان انتظار دارند به آنها گفته شود چه کاری انجام دهند و مدیران به عنوان خودکامگان خیرخواه دیده میشوند. دور زدن مدیر مستقیم شما یک تخلف جدی خواهد بود. عناوین و رسمیت مهم هستند.
- فرهنگهای با فاصله قدرت پایین: در این جوامع (مانند اتریش، اسرائیل، دانمارک، سوئد)، قدرت غیرمتمرکزتر و دموکراتیکتر است. زیردستان انتظار دارند با آنها مشورت شود و مدیران به عنوان مربی یا تسهیلگر دیده میشوند. به چالش کشیدن ایدههای مافوق (با احترام) و استفاده از نام کوچک بدون توجه به رتبه، امری رایج است.
فردگرایی در مقابل جمعگرایی (گیرت هافستد)
این بعد بر میزانی تمرکز دارد که یک جامعه برای دستاوردهای فردی در مقابل هماهنگی گروهی ارزش قائل است.
- فرهنگهای فردگرا: تمرکز بر اهداف، دستاوردها و حقوق شخصی است. از افراد انتظار میرود که مراقب خود و خانواده نزدیک خود باشند. موفقیت با مشارکتهای فردی سنجیده میشود. (مثلاً ایالات متحده، استرالیا، بریتانیا).
- فرهنگهای جمعگرا: تمرکز بر گروه (خانواده، شرکت، ملت) است. وفاداری به گروه در درجه اول اهمیت قرار دارد و تصمیمات با در نظر گرفتن منافع گروه گرفته میشود. موفقیت بازتابی از تلاش تیم است. (مثلاً اندونزی، کره جنوبی، کلمبیا).
مثال در عمل: در یک فرهنگ فردگرا، انتخاب یک کارمند برای جایزه «ستاره عملکرد» یک انگیزه عالی است. در یک فرهنگ بسیار جمعگرا، این کار میتواند باعث خجالت برای فرد و نارضایتی در تیم شود، زیرا هماهنگی گروه را مختل میکند و به این معناست که دیگران مشارکت نکردهاند. یک جایزه تیمی بسیار مؤثرتر خواهد بود.
فراتر از کلمات: زبان خاموش ارتباطات غیرکلامی
کارشناسان تخمین میزنند که بخش قابل توجهی از ارتباطات غیرکلامی است. وقتی از مرزهای فرهنگی عبور میکنید، پتانسیل تفسیر نادرست این «زبان خاموش» به شدت افزایش مییابد. چیزی که در یک مکان یک حرکت دوستانه است، میتواند در مکان دیگر یک توهین بزرگ باشد.
حرکات: میدان مین سوءتفاهم
حرکات دست به طور مشخصی وابسته به فرهنگ هستند. علامت «OK» (تشکیل دایره با انگشت شست و اشاره) در آمریکا یک تأیید مثبت است، اما در برزیل و بخشهایی از خاورمیانه یک حرکت زشت است. «شست بالا» میتواند در بسیاری از کشورهای غربی به معنای «کارت خوب بود» باشد، اما در بخشهایی از غرب آفریقا و خاورمیانه معادل انگشت وسط است. قانون طلایی: وقتی شک دارید، از حرکات استفاده نکنید. دستان خود را در حالت خنثی نگه دارید.
تماس چشمی: نشانهای از احترام یا پرخاشگری؟
در بسیاری از فرهنگهای غربی، تماس چشمی مستقیم نشانهای از صداقت، اعتماد به نفس و توجه است. برگرداندن نگاه میتواند به عنوان فریبکاری یا عدم امنیت تفسیر شود. با این حال، در بسیاری از فرهنگهای آسیای شرقی و آفریقایی، تماس چشمی طولانی و مستقیم، به ویژه با یک مافوق یا بزرگتر، میتواند بیاحترامی، پرخاشگرانه یا چالشبرانگیز تلقی شود. پایین انداختن محترمانه چشمها هنجار است.
فضای شخصی: حباب نامرئی
فاصله راحتی که باید بین افراد در حین مکالمه حفظ شود، به طور چشمگیری متفاوت است. افراد از فرهنگهای آمریکای لاتین یا خاورمیانه اغلب بسیار نزدیکتر از آمریکای شمالیها یا اروپاییان شمالی میایستند. فاصله گرفتن از کسی که «خیلی نزدیک» میایستد میتواند سرد و غیردوستانه تلقی شود، در حالی که ایستادن خیلی نزدیک به کسی که به فضای بیشتری نیاز دارد، میتواند تهاجمی و پرخاشگرانه به نظر برسد.
معنای سکوت
در فرهنگهای بافت پایین و تکزمانی، سکوت در یک مکالمه یا جلسه اغلب ناخوشایند یا منفی تلقی میشود. این یک خلأ است که باید پر شود. افراد ممکن است فقط برای شکستن تنش صحبت کنند. در بسیاری از فرهنگهای بافت بالا و شرقی (مانند ژاپن و فنلاند)، سکوت بخش ارزشمندی از ارتباطات است. میتواند نشانه احترام، تأمل فکورانه یا موافقت باشد. عجله برای پر کردن سکوت ممکن است بیصبری و بیاحترامی تلقی شود و روند فکری طرف مقابل را قطع کند.
استراتژیهای عملی برای ارتباطات مؤثر بین فرهنگی
درک چارچوبها اولین قدم است. قدم بعدی تبدیل آن دانش به مهارتهای عملی است. در اینجا هشت استراتژی برای افزایش تسلط فرهنگی شما آورده شده است.
۱. هوش فرهنگی (CQ) را پرورش دهید
هوش فرهنگی یا CQ، توانایی عملکرد مؤثر در موقعیتهای دارای تنوع فرهنگی است. این هوش چهار جزء دارد:
- انگیزه CQ: انگیزه و علاقه شما به یادگیری در مورد فرهنگهای دیگر.
- دانش CQ: درک شما از چارچوبهای فرهنگی که بحث کردیم.
- استراتژی CQ: توانایی شما برای برنامهریزی و درک تعاملات بین فرهنگی.
- عمل CQ: توانایی شما برای انطباق رفتار خود به گونهای که برای فرهنگهای مختلف مناسب باشد.
فعالانه روی هر چهار حوزه کار کنید. بخوانید، سؤال بپرسید و در مورد تجربیات خود تأمل کنید.
۲. گوش دادن فعال و مشاهده را تمرین کنید
نه تنها به آنچه گفته میشود، بلکه به آنچه منظور است گوش دهید. به لحن، زبان بدن و آنچه ناگفته باقی میماند توجه کنید. قبل از اینکه واکنش نشان دهید، آنچه را که فکر میکنید شنیدهاید بازگو کنید تا درک خود را تأیید کنید. به عنوان مثال، «پس، اگر درست فهمیده باشم، شما احساس میکنید که جدول زمانی چالشبرانگیز است، اما مایل به بررسی راهحلها هستید. درست است؟» این امر به ویژه هنگام کار با همکاران بافت بالا بسیار مهم است.
۳. واضح صحبت کنید و از اصطلاحات تخصصی بپرهیزید
حتی زمانی که همه به زبان انگلیسی صحبت میکنند، برقراری ارتباط واضح ضروری است. انگلیسی ممکن است زبان دوم یا سوم بسیاری از اعضای تیم شما باشد. با سرعت متوسط صحبت کنید، واضح تلفظ کنید و از موارد زیر اجتناب کنید:
- اصطلاحات عامیانه و ضربالمثلها: عباراتی مانند «let's hit a home run» یا «it's a piece of cake» میتوانند گیجکننده باشند.
- کلمات اختصاری و اصطلاحات تخصصی: فرض نکنید همه اصطلاحات خاص شرکت یا صنعت شما را میدانند.
- جملات پیچیده یا طولانی: از ساختارهای جمله ساده استفاده کنید.
۴. سؤالات باز بپرسید
برای جلوگیری از «بله» مبهم، از سؤالات باز استفاده کنید که به پاسخی بیش از بله/خیر نیاز دارند. به جای «آیا موافقید؟»، بپرسید «نظرات شما در مورد این پیشنهاد چیست؟» یا «چه چالشهای بالقوهای را در این رویکرد میبینید؟» این کار به ویژه در فرهنگهای غیرمستقیم، پاسخی دقیقتر و صادقانهتر را به دنبال دارد.
۵. به سلسله مراتب و رسمیت توجه داشته باشید
قبل از جلسه، هنجارهای مربوط به فاصله قدرت و رسمیت را تحقیق کنید. در صورت شک، جانب رسمیت را بگیرید. از عناوین رسمی (آقا، خانم، دکتر، پروفسور) استفاده کنید تا زمانی که به صراحت از شما خواسته شود از نام کوچک استفاده کنید. در فرهنگهای با فاصله قدرت بالا، اطمینان حاصل کنید که با فرد مناسب در سلسله مراتب ارتباط برقرار میکنید. یک ایده درخشان که برای شخص اشتباهی ارسال شود ممکن است کاملاً نادیده گرفته شود.
۶. ارتباطات نوشتاری خود را تطبیق دهید
ظرافتهای فرهنگی به ایمیلها و گزارشها نیز کشیده میشود. در فرهنگهای بافت پایین، یک ایمیل خوب اغلب کوتاه و سر اصل مطلب است (BLUF - Bottom Line Up Front). در فرهنگهای بافت بالا، اغلب مناسب است که با یک سلام مؤدبانه شروع کنید، در مورد حال شخص سؤال کنید و قبل از رسیدن به نکته اصلی، رابطه برقرار کنید. از تفاوتها در قالببندی، لحن و سطح جزئیات مورد انتظار آگاه باشید.
۷. از فناوری به طور متفکرانه استفاده کنید
در حالی که تماسهای ویدیویی برای خواندن برخی نشانههای غیرکلامی عالی هستند، از محدودیتهای آنها آگاه باشید. تأخیر زمانی میتواند تصور ایجاد وقفه را ایجاد کند. برای برخی، جلوی دوربین بودن میتواند ناراحتکننده باشد. برای مکالمات مهم یا حساس، یک تماس تلفنی (بدون ویدیو) گاهی اوقات میتواند صراحت بیشتری را تشویق کند، زیرا فشار مدیریت سیگنالهای غیرکلامی را از بین میبرد. همیشه مکالمات مهم را با یک خلاصه کتبی پیگیری کنید تا از وضوح اطمینان حاصل شود.
۸. نیت خوب را فرض کنید و همدلی را تمرین کنید
این مهمترین استراتژی از همه است. هنگامی که یک سوءتفاهم رخ میدهد، در برابر وسوسه قضاوت کردن طرف مقابل به عنوان فردی بیکفایت، بیادب یا دشوار مقاومت کنید. در عوض، فرض کنید که آنها به روشی که در فرهنگشان عادی و مناسب است ارتباط برقرار میکنند. با این فرضیه شروع کنید: «چگونه پیشینه فرهنگی آنها ممکن است این رفتار را توضیح دهد؟» این کار ذهنیت شما را از ناامیدی به کنجکاوی و حل مسئله تغییر میدهد. همدلی - توانایی دیدن جهان از دیدگاه دیگران - موتور ارتباطات مؤثر بین فرهنگی است.
پیمایش سناریوهای رایج بین فرهنگی
سناریوی ۱: رهبری یک تیم مجازی چندملیتی
چالش: اعضای تیم از آلمان، هند و ژاپن به طور مؤثر همکاری نمیکنند. اعضای آلمانی شکایت دارند که اعضای هندی و ژاپنی در جلسات مشارکت نمیکنند. اعضای ژاپنی احساس میکنند که آلمانیها بیش از حد پرخاشگر هستند.
راهحل: رهبر باید هنجارهای صریح «فرهنگ تیمی» را ایجاد کند. در ابتدای پروژه، جلسهای برای بحث در مورد ترجیحات ارتباطی برگزار کنید. در مورد نحوه اداره جلسات (مثلاً استفاده از قالب نوبتی برای اطمینان از صحبت کردن همه)، نحوه ارائه بازخورد و انتظارات در مورد مهلتها (روشن کردن اینکه آیا آنها ثابت هستند یا انعطافپذیر) توافق کنید. چندین کانال برای مشارکت ایجاد کنید، مانند یک سند مشترک که اعضای تیم میتوانند قبل از جلسه ایدههای خود را به آن اضافه کنند، که میتواند برای افراد از فرهنگهای غیرمستقیم یا بافت بالا راحتتر باشد.
سناریوی ۲: مذاکره بر سر یک معامله با شرکای بینالمللی
چالش: یک شرکت آمریکایی در تلاش است تا معاملهای را با یک شرکت کره جنوبی نهایی کند. آمریکاییها میخواهند مستقیماً به سراغ کسب و کار بروند و قرارداد را امضا کنند، در حالی که به نظر میرسد کرهایها میخواهند تمام وقت خود را صرف معاشرت و پرسیدن سؤالات شخصی کنند.
راهحل: تیم آمریکایی باید بفهمد که در مرحله ایجاد رابطه هستند، که بخش مهمی از مذاکره در یک فرهنگ جمعگرا و بافت بالا است. آنها باید از شامها و رویدادهای اجتماعی استقبال کنند و آنها را نه به عنوان اتلاف وقت بلکه به عنوان رویداد اصلی ببینند. آنها باید بر ایجاد اعتماد و هماهنگی تمرکز کنند. قرارداد تنها زمانی امضا خواهد شد که رابطه مستحکم شود. صبر و تمرکز بر مشارکت بلندمدت کلیدی خواهد بود.
سناریوی ۳: دادن و گرفتن بازخورد در میان فرهنگها
چالش: یک مدیر هلندی بازخورد مستقیم و صریحی به یک زیردست تایلندی میدهد. قصد مدیر کمککننده و کارآمد بودن است. کارمند تایلندی عمیقاً آزرده میشود، احساس میکند آبرویش را از دست داده است و بیانگیزه میشود.
راهحل: مدیر هلندی باید سبک بازخورد خود را تطبیق دهد. به جای انتقاد مستقیم، باید هنر بازخورد غیرمستقیم را بیاموزد. یک تکنیک رایج «پیچیدن» بازخورد منفی در لایههایی از نظرات مثبت است. برای مثال: «شما در تحقیق برای این پروژه کار بسیار خوبی انجام دادید. دادهها بسیار کامل هستند. من چند پیشنهاد در مورد چگونگی بازآرایی ارائه برای همسویی بهتر با تمرکز مشتری دارم. شاید بتوانیم با هم روی آن بخش کار کنیم.» این رویکرد آبروی کارمند را حفظ میکند و در عین حال پیام لازم برای بهبود را منتقل میکند.
نتیجهگیری: ساختن پلها، نه دیوارها
ارتباطات مؤثر بین فرهنگی یک سفر است، نه یک مقصد. این امر نیازمند فروتنی، کنجکاوی، همدلی و تعهد به یادگیری مادامالعمر است. جهان هر روز یکپارچهتر میشود و موفقترین افراد و سازمانها کسانی خواهند بود که میتوانند پلهای تفاهم را بر فراز شکافهای فرهنگی بسازند.
با درونی کردن چارچوبها، مشاهده زبان خاموش نشانههای غیرکلامی و تمرین استراتژیهای ذکر شده در این راهنما، میتوانید فراتر از اجتناب از سوءتفاهمها بروید. شما میتوانید شروع به استفاده از تنوع فرهنگی به عنوان یک دارایی قدرتمند کنید، روابط غنیتری را پرورش دهید، راهحلهای نوآورانهتری را به پیش ببرید و در نهایت، یک جامعه جهانی متصلتر و مشارکتیتر بسازید. از امروز با بیشتر گوش دادن، کمتر فرض کردن و نزدیک شدن به هر تعامل با تمایل واقعی به درک، شروع کنید.